دانا الازار هالوی (Dana Elazar Halevi) نویسنده کتاب کودک در مقالهای مفصل به بررسی چرایی آسان نبودن نوشتن کتابِ کودک در اسرائیل پرداخت:
برخلاف ادبیات بزرگسالان، که همه چیز را میتوان نوشت، در ادبیات کودک، مسئله خودسانسوری با یک تقاضای درونی و در بسیاری موارد بیرونی، برای بازنمایی برابر برای همه قومیتها، بخشها، شکلهای بدن و رنگها بسیار مهم است. اما آیا این فهرست طولانیِ نیازمندیها، شرایط غیرممکنی را به نویسندگان تحمیل نمیکند؟
دانا الازار هالوی نویسنده کتاب جاسوس مخفی گفت: در اسرائیل نویسنده کودک بودن آسان نیست. احتمالاً بلافاصله به مشکلات معیشتی، کاهش خوانندگان فکر میکنید. این درست است اما اینها مشکلاتی برون ادبی هستند، بنابراین در ستون دیگری قرار میگیرند.
در اسرائیل نویسنده کودک بودن آسان نیست، زیرا همه چیزهایی که ما میخواهیم بخشی از روند نوشتن باشند مانند تخیل پردازی و آزادی نوشتن – آنگونه که میخواهیم- و لذت خلق اثر ادبی، همه اینها در بند ظالمانه و خفقانآوری به نویسندگان کودک تحمیل میشود. این بنیان را برخی «سیاست هویت» مینامند و میتوان آن را در یک سؤال ساده بیان کرد: چگونه میتوانیم کتابهای کودکان اسرائیلی بنویسیم بدون اینکه روی مینهای اجتماعی-سیاسی زیادی که پیش روی ما قرار دارد، قدم بگذاریم؟
¶¶ همه چیزهایی که ما میخواهیم بخشی از روند نوشتن باشند مانند آزادی نوشتن و لذت خلق اثر ادبی، در بند ظالمانه و خفقانآوری با عنوان «سیاست هویت» به نویسندگان کودک تحمیل میشود.
نویسندگانی که برای بزرگسالان مینویسند این حق را برای خود محفوظ میدارند که درباره هر موضوعی که دوست دارند بنویسند و کسانی که آن را دوست ندارند، نخوانند. اما ما نویسندگان کودک، نسبت به خوانندگان خود مسئولیتی داریم. چه نهادی را میخواهیم به آنها معرفی کنیم؟ چه پیام هایی – آشکار یا پنهان- میخواهیم در کتابهای خود منتقل کنیم؟ تا چه اندازه به قیمت اصالت نوشته ما تمام میشود؟
اولین سری کتابی که منتشر کردم، “ماموریت مخفی”، با موضوع فیلمهای هیجانانگیز جاسوسی بود. بچههای اسرائیلی که از طرف موساد کار میکنند، داستان بچههای خوب در برابر آدمهای بد.
¶¶ مسائلی مانند برابری جنسیتی، خانوادههای نابهنجار نسبت به دیگران، تنش بین مذهبی و سکولار همه نویسندگان کودک را آزار میدهد.
نویسنده کتاب افزود: زمانیکه موفقیت کتاب اول همراه با تمجید و جوایز به دست آمد، انتقادات زیادی هم دریافت کردم:
- اولین انتقاد این بود که کتاب بیش از حد نظامی است!
- چرا کودکان باید در مورد جنگ علیه تروریسم بخوانند؟
- آیا بهتر نیست در مورد جادوگران یا قهرمانان المپ بخوانند؟
- چرا تروریست مسلمان است؟ آیا این کتاب نفرت از مسلمانان/ اعراب را تشویق نمیکند؟
پس از آن انتقادات بیشتری بر این کتاب وارد شد؛ ازجمله:
- چرا در کتاب من فقط یک دختر و دو پسر وجود دارد؟
- چرا با توجه به نام خانوادگی و رنگ چشم، دو نفر از آنها مشخصا اشکنازی هستند؟
- چرا در کتابهای من هیچگونه نمایندهای از تازه واردان وجود ندارد؟
- چرا همه قهرمانانم نام خانوادگی عبری دارند، یعنی از نظر فرقهای شناسایی نشدهاند.
طبیعتا اینها سوالاتی است که در حین نوشتن از خودم پرسیدم. من علاقه خاصی به تشویق نفرت از مسلمانان ندارم. من فرزندانی دارم که اصلام نمیخواهم آنها را در زمینه نظامیگری تربیت کنم. اما چون میخواستم در مورد موساد بنویسم در نتیجه اولین شروری که به ذهنم رسید یک تروریست مسلمان بود و به همین ترتیب بقیه شرورهای داستان نیز از ادیان دیگر بودند.
این مسائل از این جهت مهم است که چه بخواهیم و چه نخواهیم مطالبی که مینویسیم بر روی خوانندگان ما که کودکانی هستند تأثیر میگذارد. حتی اگر خودشان درگیر تحلیل جامعهشناختی کتابهایی نباشند که میخوانند و به هر حال اکثر سؤالات از این دست «از سرشان میگذرد»، پیامها و چگونگی و حتی اگر ناخودآگاه به آنها منتقل میشود.
¶¶ بهتر است نویسندهها خودشان از همان ابتدا کتاب را سانسور کنند و به میانجیها نسپارند
در کتاب دیگری، مادری انتقاد کرده بود که چرا غذاها کوشر نیستند؟ و انتقادانی از این دست. نکته کلیدی در اینجا حفظ ارزشهاست. البته این سوال پیش میآید که چه ارزشهایی را باید حفظ کنیم؟ مسائلی وجود دارد که برای مردم مهم است از جمله مسائل مذهبی. تنها پاسخ قابل قبول این است که هر نویسندهای بر اساس ارزشهای خود مینویسد و در عین حال باید سعی کند تا حد امکان از آسیب رساندن به ارزشهای دیگران جلوگیری کند.
بهتر است که در وهله اول در موقعیتی قرار نگیریم که بزرگسالان کتابهایی را که بچهها میخواهند بخوانند، سانسور کنند. و برای اینکه این اتفاق نیفتد، ما نویسندگان باید از همان ابتدا خود، کتابهایمان را سانسور کنیم تا دیگران این کار را نکنند.
لینک خبر: https://www.israelhayom.co.il/culture/books/article/14579965