بر اساس مطالعات انجام شده و شواهد موجود در مورد تحرکات منطقه می توان گفت که جبهه صهیونیستی در عراق و ایران نیز برنامه هایی خواهد داشت. اما نکته مهم اینجاست که شرایط آنها با سوریه متفاوت است. در سوریه ما شاهد یک تسلیم کامل هستیم که قابل تامل است. البته بیش از دو تحلیل برای آن قابل تصور نیست:
بشار اسد مجبور بود به تنهایی با مسائل روبرو شود، زیرا ارتش و مقامات دولتی او را رها کرده بودند، یا اینکه آقای اسد قادر به کنترل شرایط نبود و منجر به تسلیم شد.
مسئله مهم این است که بسیاری از گروه های سنی و کرد در عراق زندگی می کنند و در اداره کشور مشارکت دارند و به دلیل اینکه مانند زمان صدام دیکتاتوری وجود ندارد؛ باید گفت که گروه ها و احزاب سیاسی احساس رضایت نسبی نسبت به دولت دارند.
تفاوت دیگر این است که در سوریه هیچ نیرویی به نام مقاومت بسیج مردمی وجود ندارد که بخشی از ارتش آن کشور شده باشد. (در دوره داعش نیروهای دفاع ملی تأسیس شد، اما ارتش سوریه آنها را منحل کرد.) بنابراین، آمریکا و اسرائیل در اعمال این مدل در عراق و ایران با مشکل مواجه خواهند شد. از سوی دیگر، طبق آخرین اخبار، رژیم صهیونیستی به شدت زیرساخت های سوریه را بمباران و تخریب کرده است که شاید بتوان دلایل آن را به چند دسته تقسیم کرد:
1. ما باید به خاطر داشته باشیم که اسرائیل همیشه در آرزوی اشغال از نیل تا فرات بوده است. این تصرفات بخشی از آن است. او همیشه اینگونه عمل کرده است و نسبت به هر چیزی که سر راهش قرار میگیرد، واکنشهای پرخاشگرانه و روحیه اشغال اتخاذ کرده است. از همان ابتدا با استفاده از استراتژی چکش یعنی زور و اشغال به اهداف خود می رسید و به همین دلیل است که همیشه همان روش را انتخاب می کند. بنابراین، هر زمان که بتواند، به پیشروی خود در سوریه ادامه خواهد داد و تمام تلاش خود را بر تثبیت برگه های برنده خود برای مذاکرات آتی متمرکز می کند تا کل بلندی های جولان را برای خود نگه دارد.
2. فراموش نکنیم که اسرائیل پیوسته به دنبال تضمین برتری نظامی بر محیط عربی و اسلامی اطراف خود است. این راهبردی است که در آن نباید ارتشی قوی در اطراف اسرائیل باشد و به همین دلیل همواره به دنبال نابودی ارتش های عربی بوده است. اکنون فرصتی برای نابودی یکی دیگر از این ارتش های بزرگ است. در میان کشورهای عربی، تنها ارتش سوریه قوی بود. (اردن که تقریباً هیچ ارتشی ندارد، عربستان به معنای واقعی ارتش مستقل نداشته و در کنترل کامل آمریکایی ها است و ارتش لبنان نیز یکی از ضعیف ترین ارتش ها محسوب می شود) زمینی، هوایی و پدافندی نیروهای ارتش سوریه، علاوه بر موشکهایی که میتوانستند توجهها را به خود جلب کنند، بسیار قوی بودند و باید گفت که سوریه سلاحهای شیمیایی در اختیار داشت. اسرائیل اعلام کرده است که هدفش بمباران مناطق نظامی برای از بین بردن زیرساختها است و در واقع، نتیجه این خواهد شد که هر دولتی که در سوریه به قدرت برسد حداقل تا بیست سال آینده از نظر نظامی قوی نخواهد بود.
3. نکته دیگر این است که طبق دکترین موجودیتی بنگورین (حمایت یک ابر قدرت؛ پیمان منطقه ای علیه اعراب (دکترین محیط پیرامونی)؛ داشتن یک اسلحه برتر راهبردی؛ پیشتازی در علم و فناوری؛ نظامی؛ اقتصادی برتر در منطقه و همچنین تابآوری حداکثری مردم) در حال از بین بردن یکی از قدرت های نظامی خاورمیانه می باشد و دلیل این حجم زیاد حملات بخاطر این نوع نگاه می باشد.
4. از سوی دیگر، ایالات متحده همواره به دنبال چندپارگی بوده است. این پروژه را در کنار پروژه خاورمیانه جدید قرار دهید، متوجه خواهید شد که کاملاً هماهنگ است. گویی طرح برنارد لوئیس (تبدیل خاورمیانه به 150 منطقه تحت کنترل قبیله ها و قومیت ها که حتی کردها مناطقی را برای خود بگیرند و هیچ کشوری قدرت نداشته باشد) در سوریه در حال اجرا میباشد. همین طرح برای لیبی و سودان نیز اجرا شد. در سوریه، این نقش بر عهده عربستان سعودی و قطر است که مبالغ هنگفتی به هیئت تحریر الشام پرداخت کردند.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که مهمترین اتفاق این است که قدرت بازدارندگی مقاومت آسیب دیده است. ایران باید به هر وسیله ای (سخت و نرم) این بازدارندگی را تقویت کند. ما در منطقه غرب آسیا دو دیدگاه اصلی داریم: تئوری جبهه مقاومت د فاع از مظلوم و دیگری تئوری جبهه صهیونیست برای همراهی با زورگویان.
نکته اصلی این است که بسیاری از بازیگران منطقه، حتی روسیه، در مقاطع حساس و تصمیم گیریهای حیاتی، جبهه صهیونیستی را انتخاب می کنند. دلیل این امر این است که گفتمان مقاومت کاملاً شفاف است و به دنبال حذف کامل موجودیت اسرائیل است و بسیاری از کشورها به دلیل هزینه های زیاد این موضوع را نمی پذیرند.
از سوی دیگر، عملیات وعده صادق3 باید علیه اسرائیل انجام شود. اسرائیل وقتی دید که تمام پدافند هوایی خود در مقابل موشک های ایران کارآیی ندارد، بلافاصله سامانه ضد موشکی تاد را از آمریکا خریداری کرد. بنابراین ما باید سیستم های تهاجمی و دفاعی خود را به تجهیزات برتر ارتقا دهیم و هر چه این روند بیشتر به تعویق بیفتد، هر دو قسمت را بیشتر تجهیز خواهیم کرد تا بتوانیم با اطمینان بیشتری پاسخ دهیم. البته باید به شرایط منطقه در زمان حمله نیز توجه کرد.
حرف آخر این است که ما نمیتوانیم بیش از دو سناریو در مورد سوریه انتظار داشته باشیم:
- افزایش اختلافات داخلی
- تقسیم سوریه
اگر گروه های سوری بتوانند اقدام موثری انجام دهند و به تعادل برسند، پیاده سازی یک سیستم فدرال امکان پذیر است. (همانطور که در دوره بشار اسد چنین بود). اما این بسیار بعید به نظر می رسد. زیرا ترکیه در این طرح بیکار نخواهد نشست. شکاف کردها در ترکیه فعال خواهد شد که مشکلات جدیدی را برای ترکیه به دنبال خواهد داشت. در حالت دوم شاهد تاریکی کامل در سوریه خواهیم بود که هر روز فردی خود را به عنوان رئیس دولت معرفی می کند و روز بعد فرد دیگری جایگزین او می شود و این دور باطل تا مدت ها ادامه خواهد داشت.
لینک خبر مرتبط: چرایی شکست حلب