در تاریکی پیش از سپیده دم 13 ژوئن، رژیم صهیونی حملهای به اصطلاح پیشگیرانه به ایران انجام داد.

این حمله بر اساس مجموعهای از عوامل شکل گرفت که در دورههای گذشته وجود نداشتند؛ از جمله با این توجیه که ایران در برنامه هستهای خود به نقطه بیبازگشت رسیده است.
پس از 12 روز، میان دو طرف آتشبس اعلام شد؛ اما آتشبس نتوانسته تنش میان طرفین را پایان دهد؛ بلکه تهران و تلآویو اکنون در سکوت نظامی سرگرم آمادهسازی برای دور بعدی تقابل هستند. در حقیقت باید گفت بخشی از عوامل حمله به ایران همچنان پابرجا هستند. زنده بودن این عوامل و استمرار این وضعیت، مواجهه احتمالی بعدی است. در این نوشته، عوامل و دلایل مواجهه بعدی، علیرغم آتشبس نیمبند بین ایران و رژیم صهیونیستی را بررسی خواهیم کرد.
1.راهبرد رژیم صهیونیستی پس از ۷ اکتبر
در دو دهۀ آغازین قرن 21 میلادی، راهبرد رژیم صهیونیستی در قبال گروههای مقاومت، راهبرد چمنزنی بود. این راهبردکه بر تخلیه توان گروههای مقاومت و جلوگیری از قدرتمند شدن آنها تکیه دارد با گذشت زمان تغییر کرد و سرانجام، پس از عملیات «طوفان الاقصی» در 7 اکتبر 2023، دگرگون شد.
صهیونیستها در همان زمان که راهبرد چمنزنی را علیه گروههای مقاومت در فلسطین و لبنان در پیش گرفته بودند، گفتمان و سیاست متفاوتی را علیه ایران در پیش گرفتند. آنها ابتدا در سوریه، سیاست جنگ بین جنگها و پس از آن «مرگ با هزار خنجر» را علیه ایران آغاز کردند. در تمام این مدت نیز تأکید آنها بر جلوگیری از توسعۀ توانمندی هستهای ایران، بهویژه، غنیسازی تا آستانۀ دستیابی به سلاح هستهای بوده است. [1]
از سال 2018، تغییر فاحشی در اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی به وجود آمد. آنها از هدف قرار دادن «سر افعی» یا حمله به «سر اختاپوس» سخن گفتند که به معنی حمله به ایران برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از همپیمانان ایران بود.
لُب کلام صهیونیستها در این مورد یک چیر بود؛ برای اینکه تهدیدهای موجود در اطراف رژیم صهیونیستی را از بین ببرند باید اصل تهدید در ایران را هدف قرار دهند. این سیاست در قبال ایران از سال 2018 تا 2023 با ادبیات متفاوتی در اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی مشهود است.
عملیات «طوفان الاقصی» موجب شد رژیم صهیونیستی، با پی بردن به اشتباه محاسباتیاش در قبال گروههای مقاومت، راهبرد خود را در قبال این گروهها تغییر دهد. اهدافی که رژیم صهیونیستی در همان آغاز حمله به غزه در اکتبر 2023 تعیین کرد و اقداماتی که از آن به بعد علیه اعضای محور مقاومت انجام داد، نشان میدهد این رژیم، راهبرد خود را از «چمنزنی» به «حذف تهدید» تغییر داده است.
راهبرد «حذف تهدید» به دنبال آن است که آنقدر حمله به تهدید را ادامه دهد تا آن تهدید به طور کامل از بین برود. رژیم صهیونیستی این راهبرد را علیه حماس و حزبالله ادامه داد و اکنون با دو حملهای که به ایران کرد و اظهاراتی که از مقامات این رژیم منتشر میشود، نشان میدهد، قصد دارد آن را علیه ایران نیز اجرا کند.
بر همین اساس، رژیم صهیونیستی در پی آن است تا با کمک ایالات متحده، حتی المقدور تهدید ایران را نیز از بین ببرد یا دستکم از آن بکاهد. با این شرایط باید گفت، رژیم صهیونیستی تا جایی که میتواند به حملات خود ادامه خواهد داد تا بتواند به این هدف دست یابد. [2]
2. چه با جنگ، چه بی جنگ؛ تصمیم ایران برای ادامه مسیر گذشته
هدف رژیم صهیونیستی و ایالات متحده از حمله به جمهوری اسلامی و ایجاد محدودیتهای مختلف همواره جلوگیری از 3 پروژه ایران؛ از جمله: توسعۀ توانمندی هستهای، توسعۀ توانمندی موشکی و کمک به همپیمانان منطقهای بوده است. هدف ایالات متحده در دورۀ «ترامپ» از بیان مذاکره با ایران، جلوگیری از غنیسازی هستهای ایران بود. به اذعان مقامات کاخ سفید، علت چراغ سبز به رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران نیز، عدم دستیابی به توافق در این زمینه بوده است.
اما پس از حمله به ایران نیز، ایران رسماً تصریح کرده است که بههیچوجه از حق غنیسازی عقبنشینی نخواهد کرد و به غنیسازی صلحآمیز ادامه خواهد داد. [3] از سوی دیگر مقامات جمهوری اسلامی ایران بهدفعات بر این موضع تأکید کردهاند که پرونده موشکی و منطقهای ایران قابل مذاکره نیست. [4]
در این شرایط، تقابل موجود بین ایران و رژیم صهیونیستی همچنان پابرجا است؛ لذا رژیم صهیونیستی انگیزۀ تامی برای رسیدن به اهدافی که در فوق به آنها اشاره شد، خواهد داشت.
3. عزم دولت آمریکا برای مقابله با ایران
در دورۀ «جو بایدن» عزم کافی برای مقابله با ایران در کاخ سفید وجود نداشت. ایالات متحده، در آن دوره با تحریمهای اقتصادی تلاش میکرد تا ایران را در تنگنای بیشتر قرار دهد. اما دولت «دونالد ترامپ» با رویکرد اعمال صلح از طریق قدرت روی کارآمد. یکی از بخشهایی که «ترامپ» عزم جدی برای اعمال قدرت خود دارد، ایران است. [5]
دولت «ترامپ» به دنبال آن است که با اقدامات نظامی هم شده، به اهداف خود علیه ایران دست یابد. این عزم دولت «ترامپ»، مهمترین عامل استمرار جنگ علیه ایران محسوب میشود. به نظر نمیرسد تا بدون رسیدن به نتیجه پایان یابد.
4. بنبست کابینه نتانیاهو
«بنیامین نتانیاهو» در عرصۀ سیاست داخلی رژیم صهیونیستی، در شرایط بغرنجی قرار دارد. ائتلاف او که پیش از این از 68 کرسی کنست برخودار بود، اخیراً با خروج حزب «یهودیت هاتوراه» به پایینترین میزان کرسیهای لازم برای حضور در قدرت، یعنی 61 کرسی رسید. این در حالی است که حزب مذهبی «شاس» نیز بدون آنکه از ائتلاف کابینه خارج شود، از تمام پستهای کابینه استعفا داد است. این حزب اعلام کرده که از این پس به لوایح کابینه در کنست رأی نخواهد داد و یا در مواردی که با ائتلاف کابینه اختلاف نظر دارد در کنار اپوزیسیون قرار خواهد گرفت. این بدان معنا است که ائتلاف کابینۀ «نتانیاهو» توان تصویب لوایحی را که به کنست میبرند را نخواهد داشت و در برخی موارد قدرت اپوزیسیون در تصویب لوایح از او بیشتر خواهد بود.
همزمان در نظرسنجیهای اخیر نیز مشخص شده است که ائتلاف کابینۀ «نتانیاهو» در انتخابات بعدی موفق به کسب حداکثر کرسیها برای تشکیل کابینه نخواهد شد. این بدان معنا است که کابینۀ «نتانیاهو» از یکسو در آستانۀ فروپاشی قرار دارد، از سوی دیگر توان تصویب لوایحی که به کنست میبرند را نداشته و در وجه آخر نیز امکان تشکیل ائتلاف در انتخابات آینده را نخواهد داشت.
در این شرایط مهمترین اهرم «نتانیاهو» برای ماندن در قدرت، ادامۀ جنگ است. اهرمی که از آن در غزه استفاده میکند و علیه ایران نیز آن را به کار گرفته است. در این شرایط، در زمانی که کابینه «نتانیاهو» در آستانۀ فروپاشی قرار گیرد، حمله به ایران بهترین ابزار برای جلوگیری از این سقوط خواهد بود. وضعیتی که کابینۀ «نتانیاهو» هر روز به آن نزدیکتر میشود. این عامل در حال تقویت است، چرا که پس از حملۀ رژیم صهیونیستی به ایران، ائتلاف «نتانیاهو» تقویت شده است و حملۀ دیگر به ایران میتواند او را در قدرت حفظ کند. [6]
5. وضع مناسب منطقه برای هجوم رژیم صهیونیستی
در جریان تحولاتی که طی دو سال گذشته در منطقه رخ داده و با جنایتهایی که رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان مرتکب شد، وضعیت سیاسی منطقه دچار تحولات ریشهای شده است. این تحولات عمدتاً موجب تضعیف وضعیت محور مقاومت شده است.
در وجه نخست، استمرار جنگ در غزه طی دو سال گذشته و قرار گرفتن این منطقه در وضعیت بحران انسانی، بهشدت مقاومت و دسترسی به آن را دچار مشکل کرده است. مقاومت غزه با فشار مضاعف روبهرو است و از سویی نیز بحران انسانی این منطقه، بر فشار موجود میافزاید.
در سمت دیگر ماجرا، شهادت دبیرکل فقید حزبالله لبنان، سید حسن نصرالله و جمعی از فرماندهان تیپ رضوان، در کنار ترور تعداد زیادی از اعضای کلیدی حزبالله لبنان، یک خلأ را در لبنان به وجود آورده است. حزبالله در مقطع کنونی راهی جز بازسازی خود برای ادامه حیات ندارد. از سوی دیگر این جنبش مقاومتی با وضعیت جدید سیاسی در لبنان و قدرت گرفتن عوامل آمریکایی و اروپایی در تنگنای سیاسی نیز قرار گرفته است.
در وجه دیگر، با سقوط حکومت «بشار اسد» در سوریه و فروپاشی حاکمیتی که از مقاومت حمایت میکرد، عملاً سوریه از دسترس مقاومت خارج شده است. حال سوریه به یک جغرافیای معاند مقاومت تبدیل شده است و برعکس دورۀ گذشتهاش عمل میکند.
در عراق، به دلیل اختلافات داخلی و رویکردی که جریانهایی مثل صدر و العبادی در پیش گرفتهاند، عملاً مقاومت در مشکلات داخلی عراق مشغول شده است. علاوه بر این، حاکمیت عراق به دلیل در اختیار نداشتن توانمندیهای نظام برتر، امکان اقدام علیه حریمشکنی در فضای کشور خود را ندارد.
در کنار این موارد، همپیمانان منطقهای آمریکا، در حال همراهی با ایالات متحده در منطقه هستند. از عربستان سعودی گرفته تا اردن، امارات متحده و جمهوری آذربایجان، همگی در حال همکاری تام با آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند. مجموع این شرایط یک فرصت نسبتاً استثنایی را برای مقابله با ایران، در مقایسه با دو دهۀ گذشتۀ منطقه در مقابل رژیم صهیونیستی قرار داده است که آنها را مجاب میکند بهراحتی این فرصت را از دست ندهند.
6.برداشت ضعف ایران از سوی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده
پس از انجام عملیات «وعدۀ صادق 1 و 2» توسط جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم صهیونیستی، رسانههای غربی و صهیونیستی این خط خبری را دائم دنبال کردند که حملۀ ایران با مقابلۀ بالای 90 درصدی روبهرو شده است و ایران باوجود انجام بزرگترین حملۀ پهپادی در تاریخ جنگهای جهان، هرگز نتوانست نقاط قابل توجهی را در سرزمینهای اشغالی هدف قرار دهد.
این ادعاهای رسانهای پس از حملۀ نخست رژیم صهیونیستی به ایران در آبانماه 1403، شدیدتر شد و تمام رسانههای غربی و صهیونیستی کلید واژه «ایران ضعیف» را دنبال کردند. این رسانهها مدعی شدند که پس از حمله مذکور، ساختار دفاعی ایران کاملاً از بین رفته است و اکنون ایران بیدفاع مانده است و رژیم صهیونیستی پس از این، هر کاری که بخواهد انجام خواهد داد.
این خط خبری پس از حملات اخیر رژیم صهیونیستی به ایران نیز باقوت بیشتر دنبال شد. صهیونیستها پس از جنگ اخیر مدعی شدند، حالا دیگر آسمان ایران در اختیار آنها است و با این آسمان باز، هرگاه که بخواهند علیه ایران عملیات خواهند کرد. [7]
این برداشت، طبیعتاً با خود، انگیزۀ استمرار جنگ تا از بین بردن تهدید ایران را به همراه میآورد.
جمعبندی
مجموع آنچه در فوق به آن اشاره شد نشان میدهد، رژیم صهیونیستی فرصت حمله به جمهوری اسلامی ایران را از زوایای گوناگون تکرارناشدنی میبیند. به همین دلیل باید گفت، این عوامل که همچنان وجود دارند، شرایط حملۀ مجدد رژیم صهیونیستی به ایران را فراهم میکنند و در صورت تداوم وضعیت فعلی خطر جنگ بسیار جدی است.
لینک مرتبط: دروزیهای سوریه
منابع:
[1] How Israel’s Dangerous New Grand Strategy Has Set Mideast on Fire
[2] srael Prepares an Enforcement Strategy to Eliminate the Iranian Threat
https://jcpa.org/israel-prepares-an-enforcement-strategy-to-eliminate-the-iranian-threat/
[3] عراقچی: ایران از غنیسازی اورانیوم دست نخواهد کشید
https://www.mashreghnews.ir/news/1734814
[4] عراقچی: در مورد موضوع موشکی با هیچ کس هیچ گفتوگویی نداریم/خواهان مذاکره با هیچکسی نیستیم
https://inn.ir/news/article/105963
[5] President Trump’s Pursuit of Peace Through Strength in Iran
[6] סקר המנדטים של i24NEWS: רה”מ נתניהו ממשיך להתחזק
https://www.i24news.tv/he/news/news/politics/artc-81445ace#google_vignette
[7] Too Weak to Disrupt, Too Dangerous to Collapse: The Islamic Republic Today
https://gulfif.org/too-weak-to-disrupt-too-dangerous-to-collapse-the-islamic-republic-today/